بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

انقد بدم مي اومد، تو ايام مدرسه، دقيقا سر امتحان، جوهر خودكارم پس ميداد.. گند ميزد به برگه امتحان، خيال خشك شدن هم به سرش نميزد.. حالا فووووت فووووت تا خشك بشه.. همچين درگيري هايي داشتما :)

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دیروز خیلی حالم گرفته بود دوستمو دیدم، اون بدتر من، باهام درددل کرد یه دوتا مشکل زندگیشو واسم گفت یهویی حالم خوب شد تا الان از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

يكي از ترسهايي ك زمان نوجواني داشتم اين بود ك بشينم با دستگاه فيلم خاث نگا كنم بعد برقا بره  ي بارم همين اتفاق افتاد ;-)

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دیروز از مغازه داشتم میومدم خونه تو راه چند تا پسر بچه از این دهه هشتادیا به سرعت از پیش من گذشتن یهویی یکیشون برگشت گفت : بچه نه دزدنت  من:))) بچه:((((((((((((( کلا دهه هشتاد :)()()()()()

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

دیروس ی پورشه پیدا کردم نمیدونستم چی کارش کنم اولش با خودم گفتم باداشتن این ماشین دست رو هر کی بذارم باهام ازدواج می کنه اما ی کم که فکر کردم دیدم مال حروم از گلوم پایین نمی ره انداختمش صندوق صدقه.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مترو یهو ترمز زد یکی گفت واسه چی اینجوری می کنه؟ بغلیش گفت حتما دوچرخه پریده جلوش بعدم پاره شد از خنده، به هر حال اوضاع خوب نیست

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یادمه بچه که بودیم خونه عمه مون کنار ریل قطار بود هروقت میرفتیم خونه شون من و خواهرم و دختر و پسرعمه م میرفتیم و برا قطار باری دست تکون میدادیم.

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

رفيقم بهم اس داده صدا PC قطع شده برام درس ميكني،گفتم اره،رفتم ازش PC گرفتم اوردم خونه،روشنش كردم ي اهنگ گذاشتم ديدم ميخونه ولي صداش ني، صداشو زياد كردم درس شد من =@ =) =| =/ دوستے دارم ذرنگ شك نكں

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻛﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﻛﻴﻔﻢ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﭘﻮﻝ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭙﻮﺷﻦ ﺷﻢّ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

مامانمو با ماشین بردم بیرون خرید کنه موقع پیاده شدن درآورده کرایه میده.. من:-o مامان :) مامانه حواس جمه داریم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

وقتی دبستان بودم برای تئاتر انتخاب شدم و بهم گفتن باید لباس محلی بپوشی...منم اومدم خونه به مامانم گفتم معلممون گفته فردا لباس اهلی بپوش بیا.. مامانم:)))) حیوانات اهلی:| من:(

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

بچه که بودم ..هر روز که تلویزیون و روشن میکردم ارزو داشتم بگه امروز اخرین قسمت اخباره ..!!!! :)

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

ینی یه ساعت ؛ تمومِ خونه رو جارو میکشی؛ همین سیمِ جارو رو از برق در میاری ، هرچی آشغال هستش خودشو نشون میده ..!:|

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یکی از آشناهامون امروز اومده بهم میگه سرنگ داری ؟ گفتم نه والا سرنگم کجا بود ! میگه عه تزریق رو گذاشتی کنار !؟

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

هر وقت گوشيم تو خونه گم ميشه كلاس دارم و ديرم شده و از همه بدتر گوشيم سايلنت و اون موقعست كه با خودم ميگم كاش دستم ميشكست و سايلنتش نميكردم

{{::'controllers.mainSite.SmsCount' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsType' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SendSms' | translate}}

:

یه پسرخاله دارم ...دهه هشتادیم هس اتفاقا...دیروز لپشو کشیدم بهش میگم چطولی جیجل ؟؟ زل زده تو چشام با غضب میگه قیافته :|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

انقد بدم مي اومد، تو ايام مدرسه، دقيقا سر امتحان، جوهر خودكارم پس ميداد.. گند ميزد به برگه امتحان، خيال خشك شدن هم به سرش نميزد.. حالا فووووت فووووت تا خشك بشه.. همچين درگيري هايي داشتما :)

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دیروز خیلی حالم گرفته بود دوستمو دیدم، اون بدتر من، باهام درددل کرد یه دوتا مشکل زندگیشو واسم گفت یهویی حالم خوب شد تا الان از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

يكي از ترسهايي ك زمان نوجواني داشتم اين بود ك بشينم با دستگاه فيلم خاث نگا كنم بعد برقا بره  ي بارم همين اتفاق افتاد ;-)

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دیروز از مغازه داشتم میومدم خونه تو راه چند تا پسر بچه از این دهه هشتادیا به سرعت از پیش من گذشتن یهویی یکیشون برگشت گفت : بچه نه دزدنت  من:))) بچه:((((((((((((( کلا دهه هشتاد :)()()()()()

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

دیروس ی پورشه پیدا کردم نمیدونستم چی کارش کنم اولش با خودم گفتم باداشتن این ماشین دست رو هر کی بذارم باهام ازدواج می کنه اما ی کم که فکر کردم دیدم مال حروم از گلوم پایین نمی ره انداختمش صندوق صدقه.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مترو یهو ترمز زد یکی گفت واسه چی اینجوری می کنه؟ بغلیش گفت حتما دوچرخه پریده جلوش بعدم پاره شد از خنده، به هر حال اوضاع خوب نیست

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یادمه بچه که بودیم خونه عمه مون کنار ریل قطار بود هروقت میرفتیم خونه شون من و خواهرم و دختر و پسرعمه م میرفتیم و برا قطار باری دست تکون میدادیم.

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

رفيقم بهم اس داده صدا PC قطع شده برام درس ميكني،گفتم اره،رفتم ازش PC گرفتم اوردم خونه،روشنش كردم ي اهنگ گذاشتم ديدم ميخونه ولي صداش ني، صداشو زياد كردم درس شد من =@ =) =| =/ دوستے دارم ذرنگ شك نكں

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻛﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﻛﻴﻔﻢ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﭘﻮﻝ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻢ ﻣﻴﺪﺍﺩﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻳﻪ ﺩﻭﺭ ﺑﭙﻮﺷﻦ ﺷﻢّ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

مامانمو با ماشین بردم بیرون خرید کنه موقع پیاده شدن درآورده کرایه میده.. من:-o مامان :) مامانه حواس جمه داریم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

وقتی دبستان بودم برای تئاتر انتخاب شدم و بهم گفتن باید لباس محلی بپوشی...منم اومدم خونه به مامانم گفتم معلممون گفته فردا لباس اهلی بپوش بیا.. مامانم:)))) حیوانات اهلی:| من:(

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

بچه که بودم ..هر روز که تلویزیون و روشن میکردم ارزو داشتم بگه امروز اخرین قسمت اخباره ..!!!! :)

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

ینی یه ساعت ؛ تمومِ خونه رو جارو میکشی؛ همین سیمِ جارو رو از برق در میاری ، هرچی آشغال هستش خودشو نشون میده ..!:|

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یکی از آشناهامون امروز اومده بهم میگه سرنگ داری ؟ گفتم نه والا سرنگم کجا بود ! میگه عه تزریق رو گذاشتی کنار !؟

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

هر وقت گوشيم تو خونه گم ميشه كلاس دارم و ديرم شده و از همه بدتر گوشيم سايلنت و اون موقعست كه با خودم ميگم كاش دستم ميشكست و سايلنتش نميكردم

{{::'controllers.mainSite.SmsBankNumberOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankKindOfSms' | translate}}

:

{{::'controllers.mainSite.SmsBankSendSms' | translate}}

:

یه پسرخاله دارم ...دهه هشتادیم هس اتفاقا...دیروز لپشو کشیدم بهش میگم چطولی جیجل ؟؟ زل زده تو چشام با غضب میگه قیافته :|